چه باور کنیم که کرونا زاده خشم طبیعت است و چه اینکه کنشی بیولوژیک باشد، مهم این است که انسان را دستکم تاکنون ناتوان از دفاع ساخته است.
پایگاه رهنما:
چه باور کنیم که کرونا زاده خشم طبیعت است و چه اینکه کنشی بیولوژیک باشد، مهم این است که انسان را دستکم تاکنون ناتوان از دفاع ساخته است. چراکه این ویروس نهتنها در سلامت بشر تأثیر گذاشته، بلکه در سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و فناوری تأثیر نسبتاً عمیقی گذاشته است؛ اما یکی از مهمترین گمانهها و سؤالهایی که اکنون وجود دارد، این است که آیا این بحران، نظم بینالمللی را به هم خواهد ریخت؟ صاحبنظران نظام بینالملل معتقدند پاسخ این سؤال چندان سخت نیست، چراکه سالهاست که مشخصشده نظم جهانی در حال تغییر است، بنابراین در این زمینه، ویروس کرونا بیش از آنکه تعیینکننده باشد، تشدیدکننده است.
کرونا و باخت تمدنی آمریکا
برخی بر این اعتقادند که ویروس کرونا از این توانایی برخوردار است که جلوی جهانیشدن و جهانی کردن که آمریکاییها چند دهه است که بهطورجدی آن را در جهان پیادهسازی کنند را بگیرد. ظاهراً قرار است کرونا به جنگ تمدنی آمریکا با تمدنهای دیگر پایان دهد. آمریکا اگر در این جنگ تمدنی به چین و متحدانش ببازد، آنوقت تغییر نظم بینالمللی زیرمجموعه آن میشود و غرب و در رأس آنها آمریکا بهیکباره اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اجتماع و در یک کلمه، تقدم تمدنی را پس از قرنها خواهد باخت.
کرونا؛ تسریعکننده جدایی و شکاف در اتحادیه اروپا
شیوع این ویروس عملاً از یکسو، یکپارچگی اتحادیه اروپا را که مدتهاست بهعنوان یک بلوک متحد از کشورهای همپیمان شناخته میشد را تهدید میکند و از سویی دیگر، ابرقدرت بودن آمریکا را به مبارزه میطلبد. روزنامه آمریکایی واشنگتنپست بهتازگی در گزارشی به آشکار شدن شکاف کشورهای اروپایی پرداخته و نوشته که سران اروپایی از این نگراناند که در نهایت این بحران که عواقب اقتصادی و بهداشتی آن قابلتوجه است، زمینه را برای تسویهحساب سیاسی میان کشورهای عضو این اتحادیه هموار کند. در این گزارش با اشاره به مشکلاتی از قبیل: بحران مالی، بحران پناهجویان و پیامدهای ناشی از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا (برگزیت) که اتحادیه اروپا پیش از کرونا با آنها دستبهگریبان بود، آمده است که در صورت ناتوانی مقامات اروپایی در مدیریت صحیح این بحران، پروژه اروپایی با خطر جدی مواجه خواهد شد. نگرانی از آینده اتحادیه اروپا کموبیش در سخنان مقامات اروپایی ازجمله در گفتوگوی رئیس کمیسیون اروپا با خبرگزاری آلمان خود را نشان میدهد. وی کنترلهای مرزی برای مقابله با شیوع کرونا را عاملی برای تزلزل توافق شنگن و مسبب آسیب دیدن و انزوای کشورهای اروپایی دانسته است. نوربرت روتگن، سیاستمدار آلمانی هم درباره وضعیت موجود در اتحادیه اروپا هشدار داده است. از دید وی وضعیت بهقدری جدی است که میتوان تنش در اتحادیه اروپا را به جنگ سنگر به سنگر تشبیه کرد. در این بین با توجه به وضعیت وخیم ایتالیا و اسپانیا این دو کشور بیش از سایرین از عدم همراهی دیگر کشورهای اروپایی در مبارزه با این بیماری انتقاد کردهاند. ماکرون، رئیسجمهور فرانسه با اعلام اینکه پاریس در کنار رم ایستاده است، تلاش کرد تا از اتحاد میان کشورهای اروپایی دفاع کند و گفت: «اگر ما همبستگی نشان ندهیم، ایتالیا، اسپانیا و دیگران به شرکای اروپاییشان خواهند گفت: وقتی ما در خط مقدم بودیم، شما کجا بودید؟ این اروپای خودخواه و متفرق را نمیخواهم.»
آمریکا و تکرار حادثه چرنوبیل
فرید زکریا پیش از ویروس کرونا در کتاب «جهان پس از آمریکا» از افول قدرت ایالاتمتحده سخن گفته بود و اکنون به نظر میرسد که شیوع ویروس کرونا آنهم در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ این روند را تسریع کرده است. تشدید خواسته جنبشهای استقلالطلبانه در آمریکا ازجمله درخواست استقلال ایالت کالیفرنیا که میگویند یکپنجم اقتصاد جهان را در اختیار دارد و مالیاتی که به خزانه دولت میریزد از هر ایالت دیگری بیشتر است، نشانهای از افول سریع آمریکا پس از کرونا است. شبکه خبری «بلوم برگ» در یادداشتی به قلم اسمیت نوشت که کرونا باعث شد تا آمریکا مانند یک تمدن رو به افول به نظر برسد چراکه هیچ کشور پیشرفتهای، عملکردی به بدی آمریکا در مواجهه با کرونا نداشته است. اسمیت با اشاره به اینکه وقایعی مانند جنگ، شیوع بیماریهای واگیردار، رکود و حوادث طبیعی میتوانند این موضوع را بهخوبی نشان دهند که یک جامعه چطور میتواند در برابر تحولات، خود را سازماندهی کند، آمده است: «امکان دارد که واکنش کند و غیر مؤثر آمریکا به بیماری کرونا ناشی از سوء مدیریت یا شکاف سیاسی اخیر در این کشور باشد.» او با اشاره به ناکامی آمریکا در مهار کرونا مینویسد: «گستردگی ماهیت این ناتوانی نشان میدهد کرونا ویروس باعث افول عمیقتر در اثرگذاری عمومی آمریکا بهعنوان یک تمدن باشد.»او حتی این فرض را مطرح کرده که افول اثرگذاری آمریکا ممکن است در نتیجه «عمق یافتن شکافهای نژادی و قومی باشد.» پاتریک کاکبرن، کارشناس روابط بینالملل در ایندیپندنت، شرایط کنونی آمریکا و ناتوانی این کشور در پیشقدم شدن برای مقابله با ویروس کرونا را بهمنزله قرار گرفتن ایالاتمتحده در آستانه لحظه چرنوبیل و از دست رفتن هژمونی این کشور ارزیابی کرده است. کاکبرن معتقد است که نتیجه این همهگیری هر چه باشد، برای حل بحران، دیگر کسی به دنبال واشنگتن نمیگردد. استفان مارچ، تحلیلگر آمریکایی نیز در یادداشتی که در واشنگتنپست منتشر کرده، افول قدرت آمریکا در اثر کرونا ویروس را با افول قدرت بریتانیا بعد از بحران سوئز در سال ۱۹۷۲ مقایسه میکند. او البته افول قدرت آمریکا را فوری نمیداند و میگوید: «تأثیرات بحران سوئز فوری نبود، اما عمیق بود. ملیگراها در سراسر آفریقا فهمیدند که ظرفیت انگلیس و فرانسه برای مقاومت در برابر فشارهای بینالمللی صفر است. فشار برای خروج امپراتوریهای اروپایی تا دهه ۱۹۶۰ آغاز نشده بود، اما پس از بحث کانال سوئز، کشورها یکی بعد از دیگری با عزم و اطمینان عمیقتر به سمت استقلال رفتند. انگلیس دیگر کارگزار امور جهانی نبود؛ قدرت امپراتوری را از دست داد و تبدیل به یک برندساز مبهم مشترکالمنافع شد؛ سازمانی بییال و کوپال که چیزی بیشتر از یک حلقه حسن نیت نبود.»
کرونا عاملی برای ثقل قدرت از غرب به شرق
آمریکا که حتی حاضر نشده به خواست کشورهای جهان برای لغو یا کاهش تحریمهای شماری از کشورها ازجمله ایران واکنش نشان دهد. این اقدام باعث شده است نقش کشورهای آسیای شرقی یعنی چین و کرهجنوبی که در مقایسه با آمریکا که در زمینه مهار کرونا عملکرد بهتری داشتند، بیشازپیش برجسته شود. گویی که جهان در شرایطی قرار دارد که نقطه ثقل قدرت از غرب به شرق تغییر میکند. استفان والت، استاد دانشگاه و نظریهپرداز مطرح روابط بینالملل در مطلبی در نشریه فارین پالیسی نوشت: کووید ۱۹ میتواند تغییر قدرت و نفوذ را از غرب به شرق تسریع کند. به گفته والت، جهانیسازی در جهان در مسیر عقبگرد قرار خواهد گرفت چراکه مردم برای دریافت حمایت هر چه بیشتر، از دولتهایی حمایت میکنند که رویکرد ملیگرایی بیشتری داشته باشند. در یککلام، این بیماری جهانی را میسازد که به نظر میرسد متفاوت از جهان امروز باشد؛ جهانی که قدرتهای بزرگی همچون آمریکا خواهند آموخت دیگر آنها تصمیم گیران اول جهان نخواهند بود.
ارسال نظرات